چهار زندان انسان
چه زندان هایی انسان را در خود میفشرند؟
نخستین زندان "طبیعت" است و جغرافیا، که با علوم طبیعی و تکنولوژی از آن رها میشود.
دومین زندان، "جبر تاریخ" است، که کشف قوانین تاریخ و تحول و تکامل تاریخ او را از زندان تاریخ رها میکند.
سومین زندان، "نظام اجتماعی و طبقاتی" است که "ایدئولوژی انقلابی" آن را از این زندان رها میکند و چهارمین زندان، زندان "خویشتن" است: " و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقوایها". آدمی، سرشته ای دنیوی و اخروی است،عناصری ابلیسی و الهی، کشش هایی که او را به سوی خاک میکشاند و کشش هایی که او را به سوی خدا تصعید میبخشند، و اما انسان خود یک، "انتخاب" است و در همین موضع که مسئولیت و خودآگاهی او مطرح میشود و در همین جاست که به گفته مولوی: " او از انبوه احوال گوناگون و آشفته در جنگ خویش رهایی میابد" ، به معجونی از ترکیب های غریزی و بیولوژیک، به یک اراده جوهری مصفای خودآگاه انتخاب کننده، آفریننده و تعیین کننده جهت و ایده آل تبدیل میشود و بدینگونه به "فلاح" میرسد، فلاح آزادی آدمی است، از چهارمین زندان که زندان "خویشتن" است، خویشتنی که غرائز طبیعی همراه با عادات سنتی و جبرهای تاریخی و اجتماعی بر روانشناسی او تاثیر منجمدکننده و تحجر بخشی نهاده اند.
م.آثار 2، ص 141
معلم شهید دکتر علی شریعتی
* برای گوش کردن به موسیقی وبلاگ از اینترنت اکسپلورر استفاده کنید.